همسر زکریا خاله مریم بنت عمران بود. او از فرزندان ماتان که در آن زمان مهتری بنی اسرائیل را در اختیار داشت بود و مریم را در خانه زکریا تربیت کرد و از او سرپرستی نمود.
یکروز زکریا طبق برنامه معمول به معبد رفت تا به نماز و انجام فرائض بپردازد.
[296]
سپس به قصد احوال پرسی وارد محراب عبادت مریم شد و او را غرق دریای تفکر و عبادت خدا یافت، زکریا ناگهان در مقابل مریم ظرفی پر از میوه های تازه دید که موجب تعجب و حیرت او شد، زیرا میوه های آن تابستانی بود، حال آنکه در آن موقع زمستان بوده و بعلاوه زکریا در شگفت بود که چگونه و توسط چه کسی این میوه ها نزد مریم آورده شده است.
از روزی که قاریان تورات در معبد درباره کفالت مریم به قرعه پرداختند و قرعه به نام زکریا آمد و او مریم را تحت سرپرستی خود درآورد، تا امروز مریم در غرفه و محراب خود بوده و با اطرافیان ارتباطی نداشته و از اجتماع جدا شده بود. حتی از روزی که مادر مریم برای وفای به نذر خود، او را به معبد آورد تا به خدای خویش تقرب جوید، تا به آن روز نتوانسته بود یک مرتبه به ملاقات فرزندش نائل آید، پس این رزق عجیب از کجا بدست مریم رسیده است؟ و این موضوع غریب چگونه اتفاق افتاده است؟!
و در سوره آل عمران داستان کفالت آن حضرت از مریم دختر عمران چنین آمده است؛
«... و زکریا کفالت مریم را به عهده گرفت و هرگاه زکریا به محراب نزد مریم می رفت نزد او رزق و روزی می یافت، به او می گفت؛ ای مریم این روزی تو از کجا آمده؟ می گفت؛ از پیش خداست که خداوند هرکه را خواهد بی حساب روزی می دهد.»
مریم رو به زکریا گفت؛ ای زکریا! چرا وحشت زده و متعجبی؟ علت تعجب تو چیست؟ خدا به هرکس که بخواهد بی حساب و بدون واسطه روزی می دهد.
میوه های تازه بودی نزد او * میوه خوشمزه و خوش رنگ و بو
در زمستان میوه از پاییز بود * فصل تابستان زمستان نیز بود